دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان (آذرشهر) شهرستان تبریزکه در 3هزارگزی باختر دهخوارقان و 3هزارگزی شوسۀ تبریز - دهخوارقان قرار دارد. جلگه و معتدل است. 143تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به زبان ترکی سخن میگویند. آب آن از رود دهخوارقان تأمین میشود. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان (آذرشهر) شهرستان تبریزکه در 3هزارگزی باختر دهخوارقان و 3هزارگزی شوسۀ تبریز - دهخوارقان قرار دارد. جلگه و معتدل است. 143تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به زبان ترکی سخن میگویند. آب آن از رود دهخوارقان تأمین میشود. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
زمینی که در آن پنبه کشته اند. مقطن. (دهار). مقطنه. (منتهی الارب) : اتفاقاً برفی عظیم افتاده بود و دشت و صحرا پنبه زار شده و کوه و کنار از صحبت سرما چادر گازری در سر گرفته. (العراضه) : ریش چون روی پنبه زار شده روی چون پشت سوسمار شده. سنائی. نشگفت اگر یکی ز دهاقین عدل تو سیراب سازد از عرق شعله پنبه زار. طالب آملی (از آنندراج). پنبه زاری بود یکسر پیش ازین هامون برف برق نیسان آتشی انگیخت در آن پنبه زار. قاآنی
زمینی که در آن پنبه کشته اند. مقطن. (دهار). مقطَنه. (منتهی الارب) : اتفاقاً برفی عظیم افتاده بود و دشت و صحرا پنبه زار شده و کوه و کنار از صحبت سرما چادر گازری در سر گرفته. (العراضه) : ریش چون روی پنبه زار شده روی چون پشت سوسمار شده. سنائی. نشگفت اگر یکی ز دهاقین عدل تو سیراب سازد از عرق شعله پنبه زار. طالب آملی (از آنندراج). پنبه زاری بود یکسر پیش ازین هامون برف برق نیسان آتشی انگیخت در آن پنبه زار. قاآنی
تنگدل و منقبض. (بهار عجم) (آنندراج). مغموم. حزین. دلتنگ. ملول. (ناظم الاطباء) : غیر اگر نشکفد از شعر تر من سنجر غنچه خاطر نشوم کآن گل باغ حسد است. سنجر کاشی (از بهار عجم) (آنندراج)
تنگدل و منقبض. (بهار عجم) (آنندراج). مغموم. حزین. دلتنگ. ملول. (ناظم الاطباء) : غیر اگر نشکفد از شعر تر من سنجر غنچه خاطر نشوم کآن گل باغ حسد است. سنجر کاشی (از بهار عجم) (آنندراج)